۳ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

یکی از آدم های مورد علاقم توی اینستاگرام، یه پست قدیمی داره که اینطوری شروع میشه :" خانم راننده اسنپ میگه "من خودم یه شاگرد داشتم رفت خارج بد شد." دبیره و داره از مدرسه شون تعریف می کنه . از اینکه دخترا مهاجرت می کنن میرن اون ور ولی درس نمی خونن . از اینکه شاگردش که باباش داروسازه و خودشم درسش خوب بوده رفته ترکیه و اون روی " واقعی" خودشو نشون داده و درس رو ول کرده... اون روی واقعی ما دخترا چیه ؟ درس خوندن افراطی ! میخوام فیلم ببینم. درس خوندی ؟ میخوام موسیقی کار کنم . درس خوندی ؟ میخوام برقصم . درس خوندی ؟ همین الان پیج های استادی گرام رو ببین؛ همه دخترن. بعضیامون تا سن های بالا به صورت تشدید شده داریم درس می خونیم . انگاری تمومی نداره. انگار نمیدونی اصلا به کجا می خواد برسه . گاهی حتی نگاه به عقب نمیدازیم ببینیم سود مالی داشته ؟ سود کاری داشته ؟ چی نصیب شده ازش ؟ از حق نگذریم گزینه های دیگه ای هم اونقدرا وجود ندارن.  راه فرار از خانواده سنتی و خشن ، ازدواج اجباری ، مردسالاری افراطی، راه دیده شدن تو جامعه مدرک زده، تحویل گرفته شدن تو خانواده و ... همین درس خوندنه..."

این یادداشت ( مثل خیلی از یادداشت های دیگه ی این آدم) تاثیر شگرفی روی من داشت ...هنوز هم بعد از گذشت بیش از یکسال از این پست، یادش می افتم و به این فکر میکنم که یک روزی هم می رسه بلاخره که من برم و" اون روی واقعی"خودم رو نشون بدم...

اما تا اون روز، به قول شارل بودلر " باید درس خواند، اگر نگوییم از سر علاقه، دست کم از سر ناامیدی؛ زیرا از هر جهت نگاه کنیم، درس خواندن از وقت تلف کردن کم تر ملال آور است..."

 

پ.ن: البته بودلر گفته باید *کار کرد... من کمی بومی سازیش کردم.

موافقین ۴ مخالفین ۰

انقدر که ریاضیات گسسته بد ، ضعیف ، ناقص و شلخته تدریس شد این ترم که دارم فکر میکنم اینو که با تقلب پاس کردم حتما یه برنامه شخصی منسجم برای خوندنش از روی یه منبع درست حسابی بریزم. حالا یا موازی با ترم آینده یا توی تابستون. سرچ کردم دیدم چندتا تدریس خوب هم توی فرادرس داره؛ ولی من احتمالا باید از کتاب ریاضیات گسسته دبیرستان رشته ریاضی شروع کنم و شاید حتی تستای کنکورش رو هم بزنم و بعد برم سراغ منابع و تدریس های دانشگاهی.

توی گروه کلاس کمی غر زدم و نوشتم " واقعا حس نمی کنم چیزی به اسم ریاضیات گسسته رو بلدم..." یکی از بچه ها ریپلای کرد و گفت:" اگه یه وقت شک داشتی میتونی نمونه سوالات کنکور ارشد این درس رو یه نگاه بندازی." 

آره خلاصه. همین.

موافقین ۲ مخالفین ۰

فیزیک رو حذف کردم. این احتمالا اولین تصمیم سخت و نسبتا مهمی بود که در دوران دانشجوییم گرفتم؛ از روزی که ایده ی حذف کردنش در ذهنم شکل گرفت تا لحظات آخر مدام جمع تفریق می کردم که ببینم بعد از حذف فیزیک با توجه به تعداد واحدهایی که برام باقی می مونه و با فرض اینکه معدل رو بالا نگه دارم تا بتونم در ترم های بعد 24 واحد بردارم ، گزینه 6 ترمه تموم کردن برام باقی می مونه یا نه ؟ میدونم با توجه به رشته و دانشگاهم کمی دور از ذهن و ایده آل گرایانست؛ فقط دلم میخواد که این گزینه رو هم فعلا روی میزم داشته باشم. اگه 5 ترم باقی مونده رو 24 واحد بردارم و یک ترم تابستونی هم بردارم ... اونوقت هنوزم میتونم 6 ترمه تموم کنم. به جز من قریب به 10 نفر دیگه از بچه های کلاس هم این درس رو حذف کردن که این یعنی قریب به یک سوم از بچه های کلاس. دو سوم باقی مونده پول گذاشتن روی هم و یک استاد پیدا کردن و یک گروه توی واتساپ تشکیل دادن و اون شخص رو اد کردن که امروز سر آزمون میانترم سوالا رو بفرستن توی گروه و اون شخص حل کنه. جمعا معلوم نیست چند میلیون تومن به یارو پول دادن و طرف تو زرد از آب دراومد. حتی یک سوال رو هم نتونست حل کنه و وسط آزمون هم غیبش زده.خوشحالم که وارد این بازی کثیف نشدم. حالا بقیه بچه ها هم در به در دنبال اینن که نامه بدن به نمیدونم کی و درخواست کنن حذف اضطراری یک بار دیگه تمدید بشه تا بتونن حذف کنن.

از بچه های کلاسمون خوشم نمیاد. تا اینجا اسم 6 نفرشون رو توی نوت گوشیم نوشتم که وقتی کلاسا حضوری شد حواسم باشه فاصله ام رو باهاشون حفظ کنم. یک نفرشون به این دلیل که لحن بسیار طلبکار مابانه داره؛ با بقیه بچه ها طوری حرف میزنه که انگار داره با زیر دستاش صحبت میکنه و انگار همواره یک تلاش زیرپوستی ای هم داره در راستای اینکه مکالماتش به دعوا ختم بشه. نفر بعدی به این دلیل که آدم از زیر کار در رو ، مسئولیت گریز و کم تلاشیه. به انتخاب استاد سر کلاس کارگاه کامپیوتر به همراه یک نفر دیگه همگروهی شدیم و قرار شد یک موضوعی رو سه نفری باهم ارائه بدیم. سر ارائه ی ایشون که جمعا شاید 3 دقیقه هم نشد من ده بار مردم و زنده شدم. نه تنها در راستای آماده سازی ارائه هیچ کار مفیدی انجام نداد که بلکه نهایتا حتی از روی پاورپوینت هم نتونست راحت و روان بخونه و من از انسان های بی مسئولیت بیزارم.

نفر بعدی شخصیه که ایده ی پول دادن به یک شخص دیگه برای حل کردن سوالای امتحان رو عنوان کرد و پرورش داد و پیگیری و هماهنگی کرد؛ و من خیلی ناامید شدم حقیقتا، چون تا قبل از این حرکتش فکر می کردم شاید بتونیم دوستای خوبی باشیم...

نفر بعدی اعتماد به نفس و ادعاش اذیتم میکنه. همیشه یک حرفی برای گفتن و یک چیزی برای-احتمالا به تعبیر خودش- یاد دادن به بقیه داره که این برای من یک red flag ئه.

نفر پنجم هم به نفر اول بسیار مشابهه . برای نفر آخر دلیل موجه و واضحی ندارم ؛ صرفا ازش خوشم نمیاد.

دو هفته ی دیگه به آغاز امتحانام مونده. بعدا حتما بیشتر خواهم نوشت از برنامم و رویکردم در این روزها و منابعی که استفاده کردم . نه چون ممکنه به درد شماهم بخوره چون احتمالا نمیخوره؛ فقط برای اینکه جایی ثبت کنم این تلاش های نسبتا اولیه رو برای بازگشت به میادین درس و تحصیل.

موافقین ۳ مخالفین ۰