30 دی 1400. روی واقعی تو چه شکلیه ؟
یکی از آدم های مورد علاقم توی اینستاگرام، یه پست قدیمی داره که اینطوری شروع میشه :" خانم راننده اسنپ میگه "من خودم یه شاگرد داشتم رفت خارج بد شد." دبیره و داره از مدرسه شون تعریف می کنه . از اینکه دخترا مهاجرت می کنن میرن اون ور ولی درس نمی خونن . از اینکه شاگردش که باباش داروسازه و خودشم درسش خوب بوده رفته ترکیه و اون روی " واقعی" خودشو نشون داده و درس رو ول کرده... اون روی واقعی ما دخترا چیه ؟ درس خوندن افراطی ! میخوام فیلم ببینم. درس خوندی ؟ میخوام موسیقی کار کنم . درس خوندی ؟ میخوام برقصم . درس خوندی ؟ همین الان پیج های استادی گرام رو ببین؛ همه دخترن. بعضیامون تا سن های بالا به صورت تشدید شده داریم درس می خونیم . انگاری تمومی نداره. انگار نمیدونی اصلا به کجا می خواد برسه . گاهی حتی نگاه به عقب نمیدازیم ببینیم سود مالی داشته ؟ سود کاری داشته ؟ چی نصیب شده ازش ؟ از حق نگذریم گزینه های دیگه ای هم اونقدرا وجود ندارن. راه فرار از خانواده سنتی و خشن ، ازدواج اجباری ، مردسالاری افراطی، راه دیده شدن تو جامعه مدرک زده، تحویل گرفته شدن تو خانواده و ... همین درس خوندنه..."
این یادداشت ( مثل خیلی از یادداشت های دیگه ی این آدم) تاثیر شگرفی روی من داشت ...هنوز هم بعد از گذشت بیش از یکسال از این پست، یادش می افتم و به این فکر میکنم که یک روزی هم می رسه بلاخره که من برم و" اون روی واقعی"خودم رو نشون بدم...
اما تا اون روز، به قول شارل بودلر " باید درس خواند، اگر نگوییم از سر علاقه، دست کم از سر ناامیدی؛ زیرا از هر جهت نگاه کنیم، درس خواندن از وقت تلف کردن کم تر ملال آور است..."
پ.ن: البته بودلر گفته باید *کار کرد... من کمی بومی سازیش کردم.
چقدر این پست گریه داشت :(
پ.ن:میشه ادرس پیج شون رو بدی