هر روز که از خواب بیدار میشم احساس میکنم که سرم یک ظرف خالیه و هر یک ثانیه ای که میگذره یک قطره وارد این ظرف میشه. یک قطره ایده، یک قطره فکر کارهای عقب مونده، یک قطره ایده، یک قطره فکر برنامه های آینده، یک قطره ایده، یک قطره ایده، یک قطره ایده... قطره ها جمع میشن کم کم و سرم سنگین و سنگین تر... و بعد از غروب آفتاب، هر بار که عقربه ثانیه شمار بگذره و من خواب نباشم احتمال به خواب رفتنم هم کمتر میشه چون ظرف سرم لبریز شده و هر لحظه کمی از قطره ها سرازیر میشن روی صورتم و خواب رو از چشمام میگیرن.