23 مهر 1400. دالیای 19 سال و 11 ماه و 25 روزه
دارم تلاش میکنم کار با notion رو یاد بگیرم ؛برای شروع، یه workspace با عنوان internships یا کارآموزی ها درست کردم (تصویر بالا ) ؛ که درواقع لیستی هستش از فرصت های مطالعاتی/تحقیقاتی یا کارآموزی برای رشته مهندسی کامپیوتر در خارج از کشور . در حال حاضر لیستم شامل کارآموزی معروف مایکروسافت ، فرصت مطالعاتی ای در انستیتو علوم و تکنولوژی اتریش که یک فرصت تحقیقاتی 1 ساله است و یک فرصت تحقیقاتی 2-6 ماهه در انستیتو علوم و تکنولوژی اوکیناوا ژاپن میشه . توی این لیست من اطلاعاتی مثل نام کمپانی ،موسسه و یا دانشگاه ارائه دهنده کارآموزی ، لینک مربوطه در سایتشون ، لوکیشن کارآموزی ، جزوئیات مربوط به پروژه ، ددلاین و حقوق و مزایا و کلا اوضاع funding و یه سری جزئیات دیگه رو وارد می کنم تا بتونم از الان برنامه ریزی کنم و رزومه مورد نیاز رو بسازم .. امیدوارم بتونم تا پایان کارشناسی حداقل یک کارآموزی خارج از کشور در رزومه ام داشته باشم؛ فارغ از تمایز فوق العاده ای که بین من و احتمالا اغلب فارغ التحصیلای کامپیوتر ایجاد میکنه ( که حقیقتا انگیزه هزارمم هم نیست )، به عنوان دختری که قریب به 20 سال عمرش رو در یک خانواده سنتی در شهرستان کوچیکی در جنوب ایران گذرونده؛ به انقلابی که احتمالا این تجربه در نگرش و وسعت نگاه و شخصیتم ایجاد می کنه احتیاج دارم..
راستش، اگه فرصت و اجازه سفر تنها به خارج از کشور رو داشتم شاید هیچ وقت دنبال برنامه هایی از این دست نمی گشتم. به همین خاطر من به کل این برنامه به عنوان استراتژی ای برای فرار نگاه می کنم؛ و نه رشد و تعالی.
.
تهران که بودم "شین" بهم گفت که ترم 4 بوده وقتی موفق شده کار پاره وقتی مرتبط به رشتش پیدا کنه . من متوجه شدم که نمیتونم و نمیخوام تا یک سال و نیم آینده برای رسیدن به استقلال مالی صبر کنم؛ از وقتی نتایج اعلام شد و یا حتی قبل از اون، فکر اینکه با این سطح از مهارتی که حقیقتا ندارم چه کاری میتونم انجام بدم و ازش کسب در آمد داشته باشم تا وقتی که بتونم مهارتی ( مثل برنامه نویسی ، کسب درآمد از ارزهای دیجیتال ، بورس و بازار های مالی و .. ) کسب کنم، توی ذهنم بود. نمیخواستم ترجمه ، تایپ و ادمین اینستاگرام و مواردی از این دست باشه؛ میخواستم کاری باشه که بهره ای برای خودم هم داشته باشه ؛ مثل تدریس که به واسطه اش شاید بتونم مهارت انتقال مفهوم رو تمرین کنم و یا حتی روابط اجتماعیم رو گسترش بدم و چیزهایی از این دست. تمام این ایده انقدر برای مدت طولانی ای در پس ذهن من بود که چند روز پیش توی اینستاگرام ایده جالبی به ذهنم رسید؛ با پیجی آشنا شدم که صاحبش خانمی هست که دوره خاصی رو تدریس می کنه و این روزها مشغول بازاریابی و معرفی دوره هاش هست چون قراره آخرین دوره هایی باشه که برگذار می کنه و قصد داره بازنشسته بشه . بی درنگ به ذهنم رسید که ازش بخوام من رو به عنوان کارآموز بپذیره و اجازه بده من بعد از اون به راهش ادامه بدم؛ پیجشو گسرتش بدم وتولید محتوا کنم و حتی بخش های جدیدی بهش اضافه کنم تا این خانم هم همچنان بعد از بازنشستگیش بتونه از علمش درآمد داشته باشه. هنوز پیشنهادمو مطرح نکردم و دارم روی نحوه مطرح کردنش و متن پیشنهادم فکر می کنم . نمیخوام شتاب زده و غیرحرفه ای باشه.
.
از بعد از سفر تهرانم تصمیمم رو گرفتم. میخواستم یک بار برای همیشه یه برنامه منسجم رژیم و ورزش برای خودم طراحی کنم و سفت و سخت پاش بمونم.اوایل میخواستم اطلاعاتمو در خصوص مباحثی مثل کالری شماری و ماکرو شماری و اصول تغذیه و فلان تکمیل کنم ، مقاله بخونم و یادداشت برداری کنم و بعد شروع کنم؛ خوشبختانه خیلی زود متوجه شدم دوباره دارم در ورطه کمالی طلبی می افتم؛ پس تصمیم گرفتم برنامه رو عوض کنم و با همون اطلاعاتی که محدود هم نبود، یک سری اصول و قوانین کلی برای خودم تعیین کنم و یادگیری و کسب اطلاعات رو در طی مسیر پیش ببرم . از اواخر شهریور تا امروز متاسفانه بسیار منقطع تونستم برنامه رژیم رو پیش ببرم و ورزش رو هم هنوز شروع نکردم . مثلا 2 روز طبق برنامه پیش میرم و سه روز رها میکنم کلا .. دوباره برمیگردم رو روتین و 3 روز رو طبقش پیش میرم و بعد مثلا ول کردم برای یک هفته ! با همین برنامه منقطع و بدون ورزش تا الان 3 کیلوگرم کم کردم. زیاد نیست و راضی و خوشحال هم نیستم ولی حس خوبی دارم . نه به خاطر 3 کیلوگرم کاهش وزن.. کلا حس خوبی دارم ..
دارم توی زندگیم قدم های رو به جلو میبرم ... و این خوشحالم می کنه.
از شنبه دوباره سفت و سخت برمیگردم رو track . این بار همراه با برنامه خفن ورزشم که کلی برای طراحیش وقت گذاشتم.
.
هفته ای که گذشت دانشگاه تهران هر شب برامون وبیناری تحت عنوان " آشنایی با دانشگاه تهران" برگذار کرد؛ هر شب موضوع خاصی داشت : سلامت روان ، کارآفرینی و غیره . همه ی بچه های دانشگاه تهران ( روزانه و پردیس ) و از تمام رشته ها برای شرکت توی این وبینارها دعوت بودن. بچه ها شب اول از فرصت استفاده کردن و گروه تلگرام درست کردن و توی اون قسمت چت ادوب کانکت فرستادن و بعد هم توی این گروه یک نفر از هر رشته و یا پردیس نماینده شد و یه گروه مختص رشته یا پردیس خودشون درست کرد . اینطوری شد که همدیگه رو پیدا کردیم و الان یه گروه 45 نفره مختص ورودی های 1400 پردیس کیش دانشگاه تهران تو تلگرام داریم. تعدادمون به نسبت ظرفیت رشته ها خیلی کمه ؛ اکثرا بچه های معماری و طراحی صنعتی هستن و مهندسی کامپیوتری ها فقط 7 یا 8 نفریم. از اونجایی که دوتا از پسرا ( یکی از حسابداری و یکی مهندسی صنایع ) بهمون گفتن " خوش به حالتون ، ما کامپیوتر رو توی اولویتای بالاتر زدیم ولی نیاوردیم" برداشت من اینه که احتمالا ظرفیت 30 نفره ی کلاسمون تکمیل شده که این دو نفر کامپیوتر قبول نشدن. سوال اینجاست که بقیه کجان ؟
به هر روی، شنبه کلاسامون شروع میشه و من بی صبرانه منتظرم که با بقیه آشنا بشم . البته بعضی از کلاسامون در حال حاضر با با سایر رشته ها مشترکه؛ مثلا ریاضی عمومی 1 با بچه های مهندسی صنایع و حسابدرای مشترکه و من از این بابت خوشحالم .. چون فرصتی میشه برای گسترش دایره ارتباطی و معاشرت با دانشجوهای رشته های دیگه.
.
این ترم ریاضی عمومی 1 ، فیزیک 1 ، ریاضیات گسسته ، کارگاه کامپیوتر، مبانی کامپیوتر و برنامه سازی ، اندیشه اسلامی1 و انقلاب اسلامی ایران داریم. جمعا 18 واحد . شاید باورتون نشه ولی حتی برای انقلاب اسلامی ایران هم هیجان زده ام . دوست دارم در موردش بخونم و بلدش باشم و بتونم در موردش صحبت کنم . شنبه کلاسام شروع میشه و اولین کلاسِ اولین ترم دانشگاه من " مبانی کامپیوتر و برنامه سازی" خواهد بود.
توی یوتیوب این ویدیو رو در خصوص منابع مناسب برای بچه های مهندسی کامپیوتر( نرم افزار) دیدم. ویدیو خیلی خوبی بود؛ کمی دنبال محتواهای مشابه گشتم و دیدم توی وب فارسی محتواهای متنی خیلی خوبی هست در این خصوص . به زبان انگلیسی هم که نگم دیگه اصلا.. حالا میخوام یک زمانی رو اختصاص بدم و توی Notion یه لیست هم برای کتاب های خوب مباحث مختلف رشته ام درست کنم و مرتب دسته بندیشون کنم تا بعدا تهیه کنم کم کم و مطالعه کنم.
دارم فکر میکنم که کاش فردا فرصت کنم و برم چندتا دفتر و خودکار و استیک نوت بگیرم . هم به حس و حالش نیاز دارم ... و هم واقعا نیاز دارم !
البته گاهی فکر میکنم شاید بهتر باشه جزوه هام رو توی Notion و یا Onenote بنویسم؛ ولی از اونجایی که تجربه درس خوندن از روی لپ تاپ رو ندارم مطمئن نیستم تصمیم هوشمندانه ای باشه. حالت ایده آل اینه که یه نسخه دستی توی دفتر یا A4 داشته باشم و یه نسخه تایپ شده و مرتب و دسته بندی شده توی مثلا Notion. ولی وقت زیادی میبره طبعا و مطمئن نیستم بتونم هندل کنم . باید تا شنبه تصمیم بگیرم.
.
چهارشنبه هفته پیش رو تولدمه. سال گذشته یک هفته ی آخر خودم رو موظف کردم که هر روز چند خطی توی وبلاگ بنویسم؛ گرچه نتیجه خیلی سخیف شد و من هم نهایتا تا دوماه بعد از تولدم تونستم حضورش رو توی وبلاگم تحمل کنم و بعد حذفش کردم؛ ولی امروز فکر کردم که کاش بود تا میخوندمش. یه چیزاییی یادمه البته . مثلا یادمه همون هفته آخر رفتم مدرسه و پروندم رو گرفتم... چه روز تاریکی...
امسال خیلی به این دارم فکر میکنم که چطور تنهایی جشن بگیرم و این روز رو برای خودم نسبتا خاطره انگیر کنم. تولد امسالم برام مهمه... دوره طولانی و تاریکی رو پشت سر گذاشتم؛ برای من تموم شدن این مرحله جدا از برنامه ریزی برای آینده ( که البته با توجه به وضعیت ایران و فاکتور های دیگه کار خیلی سختیه )، همراه با یک ویژگی مهم دیگه ست : عمیق شدن.
نه فقط در یک سال و نیم اخیر ، بلکه در طی تمام این سالها به یمن سیستم آموزشی، نه یادگیری علم ، مهارت و هنر ، نه خودآموزی برای توسعه شخصی، نه مطالعه ادبیات، تاریخ و سیاست با کیفیت پیش نرفت و تمام جنبه های زندگی من به شدت تحت تاثیر قرار گرفت؛طی تمام این سالها به جز سلامت روانم، چیزی که بیشتر از همیشه آسیب دید خلاقیتم بود.
چیزی که باید یادم بمونه اینه که خودخواسته دوباره وارد همچین لوپ کور و بی فایده ای نشم؛ نمیخوام شرایط مشابه دیگه ای برام تکرار بشه. دوست دارم ذهنم ( و تنم ) رو آزاد کنم، درس مورد علاقم رو بخونم، کتاب جدید بخونم، داستان پردازی کنم و قوه تخیلم رو تقویت کنم، پادکست گوش بدم و نوت برادری کنم ، فیلم هارو این بار عمیق تر و حرفه ای تر ببینم و دربارشون بخونم و ازشون بنویسم، سفر کنم، عاشقی کنم، کار کنم و درآمد زایی کنم، زبان بخونم، ورزش کنم، بدوم، آشپزی کنم، برقصم، بخندم .. میخوام خودم باشم.
شما ایده ای دارید که چطوری میشه روز تولد رو تنهایی نسبتا خاطره انگیز کرد ...؟
سلام
تولدت پیشاپیش مبارک.
غذای خوب از یک رستورانت خوب، سینما رفتن و کفش خریدن از کارهایی استند که من برای داشتن یک روز خوب میکنم.